تحلیلگر ایران زمین تورم زدایی از حرف تا عمل: راهکار های عملی برای مقابله با آن
تفکر غالب در بدنه برنامه ریزان دولتی آن است که از طریق مالیاتهای غیرمستقیم درآمدهای بیشتری کسب نموده و ارزش بدهیهای خود را کاهش میدهند.
اغراق نیست اگر مذاکرات وین را مهمترین برنامه دیپلماتیک کشورمان بدانیم. در این شرایط، اطلاع از زمینهها و جزئیات این نشستها از اهمیت به سزایی برخوردار است.
گروه تحلیل و آینده پژوهی پایگاه خبری تحلیلی ایران زمین، در این گزارش کوتاه، مهمترین نکات این مذاکرات را مرور میکند. بحث نخست، گرههای اصلی یا اصطلاحا نقاط کور مذاکرات را بررسی و در بخش دوم به نیاز واشنگتن و تهران برای دستیابی به توافق خواهیم پرداخت.
این نکته تقریبا روشن است که مذاکرات زمانی به سرانجام میرسد که طرفین بر سر چارچوب مشخصی به توافق برسند. در صورتی که طرفین در دستیابی به یک توافق کامل ناکام باشند؛ طبیعی است که مذاکرات با شکست مواجه میگردد. از همین منظر، شناسایی مهمترین نکات کور یا گرههای مذاکره از اهمیت به سزایی برخوردار است و ما در این قسمت از گزارش، بحث نکات کور را مورد واکاوی قرار میدهیم.
رئیس جمهور سابق آمریکا، از همان روزهای ورود به کاخ سفید برنامه «فشار حداکثری علیه ایران» را در دستور کار قرار داد. او در این زمینه تا جایی پیش رفت که علاوه بر خروج از برجام، تلاش کرد «نظام تحریم پایدار» ایران را با پایههای حقوقی قدرتمند چنان توسعه بدهد که رئیس جمهورهای بعدی نیز به راحتی نتوانند آن را از میان بردارند!
آمارها نشان میدهد ترامپ از زمان خروج از برجام تا پایان دولت خویش، حدود 271 نفر و 259 نهاد ایران را تحریم کرد.
در این دوره به طور کلی 3800 مورد تحریم جدید وضع شد؛ درحالی که در دور دوم اوباما (پیش از برجام) کل تحریمهای ایران در حدود 2350 مورد بود. یکی از اهداف توسعه نظام تحریمها، بستن دست سکاندار بعدی کاخ سفید بود تا بازگشت به برجام را مشکلتر سازند. در همین راستا، پایههای متنوعی برای تحریمها قرار داده شد تا همه چیز وابسته به برجام (امور هستهای) نباشد؛ مانند بهانههای حقوق بشری، تروریسم و...
در همین راستا «الویت آبرامز» نماینده ترامپ در امور ایران و ونزوئلا صراحتا میگوید: «تحریمهای وضع شده خارج از موضوع برجام (هستهای)، در کوتاه مدت قابل رفع نیست. آنهایی که باور دارند بایدن میتواند تحریمها را به سرعت بردارد، متوجه اشتباه خود خواهند شد؛ حتی اگر کاخ سفید چنین چیزی بخواهد. در برخی موارد تحریم ها را ذیل اختیار ضدتروریسم اعمال کرده ایم که برای لغو آن، باید استدلال حقوقی کافی ارائه گردد مبنی بر اینکه ایران دیگر از تروریسم حمایت نمی کند. همه آنها به اختیارات رئیس جمهور بستگی ندارد!»
به عنوان نمونه میتون تحریمهای «اوفک» را مقال زد که نیازمند ثبت یک اعلامیه فدرال و اخذ تأییدیههای لازم از مراکز ذیصلاح است. «اوتول» که سابقه فعالیت در اوفک را دارد، میگوید: «اگر تحریم های ایران را در هزاران تحریم اوفک ضرب کنید، لغو آنها نیازمند کاغذبازی اداری گسترده خواهد بود که مدت زمانی طولانی برای این کار صرف خواهد شد و به لحاظ بوروکراتیک دشوار است.»
در این زمینه باید توجه داشت که برجام، اساسا توافقی در چارچوب هستهای است و تحریمهای فراتر از آن مانند تحریمهایی که به پشتوانه اتهاماتی نظیر حقوق بشر، تروریسم، موشکهای بالستیک و... مطرح میشد، خارج از دایره شمول آن میباشد. ترامپ نیز در نظام تحریمی خود به این نکته التفات کافی داشت تا راه لغو کلیه تحریمها را به شدت مینگذاری کند.
این در حالی است که تهران تأکید دارد که باید کلیه تحریمهای وضع شده پس از خروج آمریکا از برجام، به سرعت لغو گردیده و شرایط تحریمی ایران مانند می ۲۰۱۸ (زمان خروج ترامپ از برجام) باشد تا ایران نیز به تعهدات برجامی خود بازگردد. در نتیجه این موضوع را میتوان جدیترین چالش یا نقطه کور مذاکرات در نظر گرفت.
در نتیجه مذاکرات وین، ایالات متحده حاضر شد تا تحریمهای وضع شده در دوره ترامپ را به سه دسته تقسیم کند؛ تحریم های ناسازگار با برجام را لغو یا تعلیق کند و تحریم های سازگار با آن را حفظ کند. در این شرایط، پرسش اساسی این خواهد بود که از نظر واشنگتن دقیقا هر کدام از سه دسته شامل چه تحریمهایی است؟
واشنگتن اعلام کرده آن دسته از تحریمهایی که پس از خروج واشنگتن از برجام و در تخطی از آن در می 2018 وضع کرده را لغو یا تعلیق میکند.
لغو این دسته از تحریمها برای دولت بایدن که قصد بازگشت به برجام را دارد، جزو سادهترین اقدامات محسوب میشود و از پیچیدگی چندانی نیز برخوردار نیست. این دسته، عموما تحریمهای ثانویه وضع شده در دولت اوباماست که به بهانه برنامه هستهای در سال ۲۰۱۰ به تصویب رسید و در برجام لغو یا معلق گردید؛ مانند تحریمهای ثانویه بر فروش نفت ایران، پتروشیمی، دریافت پول نقد، کشتیرانی، بیمه، فلزات گرانبها، معادن و... این تحریمها را اصطلاحا «تحریم سیسادا» میخوانند که به طور مستقیم برآمده از سلطه جهانی دلار است.
به اینها باید تعدادی از تحریمهای اولیه را افزود که به شرکتهای آمریکایی اجازه معامله با ایران را نمیداد؛ همانند فروش هواپیما، قطعات یدکی و... این تحریمها نیز در برجام لغو یا معلق گردیده بود.
دسته دوم تحریمهایی است که دولت ترامپ وضع کرد تا عامدانه اجرای مؤثر توافق در دولت بعدی را دچار اختلال کند. این دسته تحریمها شامل تحریم شرکت ملی نفت ایران، شرکت ملی نفتکش ایران و بانک مرکزی ایران است که برپایه حمایت از تروریسم و برنامه موشکی وضع شدهاند.
از نظر واشنگتن، این تحریمها مغایرتی با برجام ندارند؛ زیرا پشتوانه حقوقی آنها مسأله هستهای ایران نیست؛ بلکه به به موارد دیگری مانند «حقوق بشر»، «برنامه موشکی» و... برمیگردد که ارتباطی با برجام ندارد! اما هیئت مذاکره کننده از طرف ایران، این نکته را به خوبی برای طرف آمریکایی جا انداخته که بدون لغو یا تعلیق این تحریمها، تهران هرگز به برجام بازنمیگردد. هیئت اعزامی از طرف واشنگتن نیز در مذاکرات به این نکته تن داد که راه حلی برای این دسته از تحریمها بیابد؛ به گونهای که هم امکان فعال کردن توافق را بوجود آورد و هم نافی قوانین مصرح آمریکا و مستلزم پرداخت هزینههای سنگین سیاسی نباشد.
در این زمینه، احتمالا واشنگتن از تجربه «معاملات بشردوستانه در راستای مقابله با کووید ۱۹» (کانال سوییس) بهره میبرد و وزارت خزانهداری مجوزهای لازم برای از بین بردن اثرات تعیین شده این نوع خاص از تحریمها را صادر کند. یعنی در عین حفظ ساختار این تحریمها، اثرات مترتب بر آنها با مجوز وزارت خزانهداری از بین میرود.
گره اصلی این دسته از تحریمها در این است که هر یک از کانالهایی که وزارت خزانه داری ایجاد کند، نیازمند مقدماتی است و امری زمانبر خواهد بود. فعالسازی آن از طرف ایران نیز مستلزم یک فرآیند بروکراتیک و در عین حال جلب اعتماد شرکتهای اقتصادی خارجی است که با توجه به ریسک سرمایهگذاری در کشورهای دارای تحریم، ذاتا امری زمانبر خواهد بود. در نتیجه مکانیزم راستیآزمایی آن، دارای پیچیدگیهای زیادی بوده و نیازمند توافق است. هنوز مشخص نیست ایران با این پیشنهاد موافقت کند.
این دسته، تحریمهایی است که دولت ترامپ از زمان تشکیل تا می 2018 علیه تهران وضع کرده است؛ یعنی در مقطع زمانی که ایالات متحده به برجام متعهد بود و هنوز از آن خارج نشده بود. این تحریمها اکثرا ذیل قانون کاتسا یا قانون مقابله با دشمنان ایالات متحده (مصوب سال 2017) وضع شده و از نظر آمریکا هیچ مغایرتی با برجام ندارد. این تحریمها علیه شرکتها و افراد دخیل در برنامه موشکی ایران، سپاه، نیروی قدس و ناقضان حقوق بشر میباشد. به اینها باید تحریمهایی را افزود که نیز پس از خروج آمریکا از برجام وضع شده؛ اما از لحاظ موضوعی بسیار به دسته سوم تحریمها شباهت دارند؛ مانند تروریست دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تحریمها علیه نهاد و بیت رهبری.
این تحریم ها به لحاظ بار حقوقی و همینطور سیاسی وزن سنگینی در واشنگتن دارند و دولت بایدن به راحتی زیر بار لغو یا تعلیق آنها نمیرود؛ زیرا در داخل آمریکا هزینه بسیار زیادی را به آنان تحمیل میکند. چالش برانگیزترین تحریم این دسته، تحریمهای ثانویه برآمده از فرمان اجرایی رییس جمهور در مورد معامله تسلیحات متعارف با ایران است.
طبق برجام، بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت، تحریم تسلیحاتی ایران پایان یافته است؛ اما ایالات متحده از طریق تحریمهای ثانویه و یکجانبه مانع معاملات تسلیحاتی ایران با کشورهای دیگر شده است. لغو چنین تحریمی برای دولت بایدن هزینههای بسیار سنگین سیاسی در واشنگتن و کاپیتول هیل خواهد داشت. در نتیجه امتیازات بسیار بزرگ و فراتر از برجام در ازای آن طلب میکند که تبعا اعطای چنین امتیازاتی در اختیارات هیئت مذاکره کننده ایرانی نیست.
برخلاف نمای بیرونی، مذاکرات وین به گرههای کوری رسیده است. از یک طرف، پیشرفتهای محسوس آن باعث امیدواری برای گشایش است و از طرف دیگر گرههای کور و واقعی مانع دستیابی به توافق نهایی است.
در این وضعیت، یا باید چارچوب مذاکرات توسعه یابد و موارد بیشتری را در بر گیرد؛ یا اینکه طرفین از مواضع پایهای خود کوتاه آمده و در ازای آن هزینههای گزافی را در داخل بپردازند. به این ترتیب، نبض مذاکرات نه در وین و در میز مشترک ایران و آمریکا، بلکه در پایتختهای طرفین یعنی تهران و واشنگتن خواهد بود!
تفکر غالب در بدنه برنامه ریزان دولتی آن است که از طریق مالیاتهای غیرمستقیم درآمدهای بیشتری کسب نموده و ارزش بدهیهای خود را کاهش میدهند.
ربات Chat GPT این روزها سروصدای بسیاری به راه انداخته و بسیاری از علاقهمندان به این حوزه، هر روز مشغول چت کردن با رباتی هستند که با شما حرف میزند، راهنماییتان میکند و حتی کارهایتان را با سرعتی باورنکردی انجام میدهد؛ آن هم تا حدی زیادی رایگان!
شواهد نشان می دهد که یکی از دو دشمن اصلی ایران یعنی آمریکا و اسرائیل در حمله اخیر در اصفهان نقش داشته و در این اقدام، با یکی از دو کشور آذربایجان و اوکراین همکاری کرده است.