تحلیلگر ایران زمین تورم زدایی از حرف تا عمل: راهکار های عملی برای مقابله با آن
تفکر غالب در بدنه برنامه ریزان دولتی آن است که از طریق مالیاتهای غیرمستقیم درآمدهای بیشتری کسب نموده و ارزش بدهیهای خود را کاهش میدهند.
برابر تصویب «شورای عالی نشان ها» در ارتش جمهوری اسلامی ایران، نشان فداکاری به شهيد «سرلشکر حسن اقارب پرست»، فرمانده بي بديل جنگهاي كلاسيك در مقابل دشمن بعثي تعلق گرفت
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ایران زمین،برابر تصویب «شورای عالی نشان ها» در ارتش، بهپاس فرماندهی و مدیریت جهادی در صحنهها و برهههای سرنوشت ساز دوران پیروزی انقلاب تا عملیاتهای مختلف دفاع مقدس و ایثار و بذل جان در اعتلای ایران سربلند اسلامی، نشان فداکاری به شهید والامقام ارتش اسلام؛ «سرلشکر حسن اقاربپرست» که سرسختانه در خط مقدم دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایستادهاند تعلق گرفت و توسط فرمانده کل ارتش به خانواده این شهید معزز اهدا شد.
نشان فداکاری که اعطایی مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) به ارتش جمهوری اسلامی ایران است، نماد ایثار و از خودگذشتگی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه افسری امام علی(ع) ارتش است که در راه پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران مردانه ایستاده و دفاع کردهاند.
امير سرافراز ارتش اسلام شهيد «سرلشکر حسن اقارب پرست»، در ارديبهشت 1325 در يك خانواده مذهبي در شهر اصفهان ديده به جهان گشود، پدرش حاج محمد رحيم از جمله افراد معتمد شهر به حساب مي آمد كه مذهبي بودنش مهمترين ويژگي وي بود، او پس از به دنيا آمدن حسن مي گفت: خداوند متعال در سفري كه به ما عنايت كرد و به كربلاي معلي مشرف شديم يكماه هم طول كشيد، در آنجا از خدا خواهش كردم؛ مثل آن بچه سادات علوي كه در منزل ما بود و اخلاق خوبي داشت، اولادي به ما بدهد و اسمش را «حسن» بگذارم.
حسن كودكي را در ميان جو مذهبي و معتقد خانواده سپري كرد و وارد دبيرستان شد، با ورود به دبيرستان، فعاليتهاي مذهبي و فرهنگي او بيشتر شد و در كنار دروس تحصيلي، مطالعه كتابهاي آموزنده و مفيد، شركت در جلسات مذهبي و فراگيري زبان عربي را نيز سرلوحه اقداماتش قرار داد.
شهيد اقارب پرست در سال 1343 در رشته رياضي ديپلم گرفت و پس از مشورت و تحقيق، تحصيل در دانشكده افسري ارتش را براي مسير زندگي انتخاب كرد.
وي دوره سه ساله دانشكده افسري را در كنار دوستاني چون شهيد كلاهدوز، با موفقيت طي كرد و سپس براي گذراندن دوره مقدماتي زرهي به شيراز منتقل شد، او هميشه تلاش مي كرد تا از افراد ممتاز باشد و فنون نظامي را به نحو احسن ياد بگيرد، تا در مواقع لزوم، سربازي مفيد براي اسلام باشد. همچنين از ورزش نيز غافل نمي شد و از اسب سواران خوب و عضو تيم چوگان ارتش بود.
شهيد اقارب پرست به دليل داشتن روحيه و اعتقاد بالاي مذهبي، پيوسته تلاش مي كرد ضمن ارتقاي معنويت در خود، بر ديگران و اطرافيان خود هم تاثيرات مثبتي داشته باشد، به همين دليل با كمك ديگر هم قطارانش توانسته بود ارتباطات خوبي با افراد متعهد ارتش كه در جاي جاي بدنه اين نيروي نظامي حضور داشتند، هسته هاي مقاومت را در يگانها و پادگانها تشكيل دهند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، همين كار باعث پايداري ارتش جمهوري اسلامي شد.
به زودي به پيشنهاد شهيد «سيدموسي نامجوي» كه در آن زمان در دانشكده افسري استاد نقشهخوانی بود، به عضويت يك سازمان مخفي نظامي درآمد و آموزشهاي لازم را در درون تشكيلات ديد، او حتي درباره عضويت در اين سازمان، به عزيزترين دوست و هم دورهاش «يوسف كلاهدوز» حرفي نزد تا اين كه در يك جلسه مخفي تشكيلاتي با او روبه رو شد و معلوم شد هر دو عضو اين سازمان نظامي - سياسي - مذهبي هستند و خود اين نيز عاملي شد كه پيوند دوستي حسن با كلاهدوز محكم تر شود.
شهيد اقارب پرست، در سال 1352، براي طي دوره تانك چيفتن به كشور انگلستان اعزام شد و با دنيايي تجربه و اندوخته برگشت و در بازگشت از سفر، به زيارت خانه خدا رفت و حج عمره را به جاي آورد.
اين امير سرافراز ارتش، موسس كارگاه عملياتي كلاسهاي ضد ميكربي - شيميايي در مركز زرهي شيراز بود و در كنار آموزش نظاميان با اصول جنگ هاي ميكربي از هدف خود كه براي آن به استخدام ارتش در آمده بود غافل نماند و به جمع آوري نيروهاي متعهد در ارتش پرداخت و اعضاي جديدي به گروه سازمان مخفي خود وارد كرد.
شهيد اقارب پرست مدتي بعد، براي طي دورهاي ديگر به آمريكا رفت و در بازگشت از طريق تركيه به عراق عزيمت كرد و در آنجا به عتبات عاليات مشرف شد و با روحيهاي بالاتر و شوقي بيشتر به فعاليت پرداخت به طوري كه در سال 1354، كلاهدوز به تهران منتقل شد و در تهران جبهه اي جديد بر ضد رژيم طاغوت گشود و حسن تنها ماند.
در سال 1356 كه علائم نارضايتي مردم در ادامه روند مبارزات تاريخي امام خميني(ره)، امكان بروز و ظهور مجدد يافت، شهيد اقارب پرست كه براي اين روزها ثانيه شماري مي كرد فعاليت خود را گسترده تر و حتي كمي علني تر كرد و با كمك كلاهدوز، به سازماندهي نيروهاي انقلابي پرداخت.
در اين برهه، وظيفه حسن و كلاهدوز، دريافت اعلاميه هاي امام از طرف سازمان مخفي بود كه توسط شهيد نامجوی تهيه ميشود، او نه تنها اعلاميه ها و نوارهاي امام را در شهر پخش مي كرد بلكه در داخل پادگان نيز از تبليغات باز نمي ايستاد و با حركتهاي پنهاني خود، مسوولين را آزار مي داد.
اقاربپرست با پيروزي انقلاب، حياتي دوباره در رگهايش جاري شد و به سالم سازي و تقويت ارتش جمهوري اسلامي ايران پرداخت و هنگامي كه نخستين ضربات سخت مستكبران به انقلاب اسلامي در قالب حمله عراق به مرزهاي كشور آغاز شد، حسن مظلوم ترين نقطه درگيري، يعني خرمشهر را در نظر گرفت و براي دفاع از حريمش به آن جا رفت، در خرمشهر دشمن تا دندان مسلح، جديدترين انواع تانك ها و توپها و ابزار زرهي را به كار برد و حريصانه جلو آمد.
در جنگ كلاسيك كه باید «در مقابل تانك بايد تانك داشت و در مقابل توپ بايد توپخانه آورد» ولي در آن شهر دور دست، براي نيروهاي ايراني نه تانكي بود و نه توپي. در آن شرايط بسيار دشوار عدهاي از جوانان عاشق دين و ميهن اعم از نيروهاي گردان دژ خرمشهر، تكاوران نيروي دريايي، دانشجويان دانشكده افسري، نيروهاي سپاه پاسداران و نيروهاي مردمي با جنگ افزارهاي ابتدايي مانند تفنگ ژ- 3 و ساير سلاحهاي سبك، در مقابل نيروهاي دشمن ايستاده بودند؛ چرا كه نمي خواستند در اين جنگ نابرابر، خونينشهر، زير چكمه هاي اجنبي لگد مال شود.
حسن اقارب پرست با اصولي كه از رزم مي دانست و با توجه به امكاناتي كه در دسترس داشت، نيروهاي موجود را سازماندهي كرد؛ در مقابل دشمن ايستاد و با نيروي بسيار كمي كه در آنجا بود از پيشروي نيروهاي بعثي جلوگيري كرد.
در آن لحظات با آن كه دشمن از محله هاي كشتارگاه و گمرك به داخل شهر آمده بود، شهيد اقارب پرست با خونسردي خود، نيروهاي حاضر را توجيه ميكرد، او حتي براي كساني كه شهيد ميشدند نماز ميت مي خواند و با تشريفات رسمي، جنازه آنها را به عقب منتقل مي كرد و يا اگر درگيري شديد بود، با مراسم رسمي در همان جا به خاك مي سپرد.
او قبل از آغاز هر عملياتي، نيروها را جمع مي كرد و با نطق شيواي خود، به آنان روحيه مي داد؛ به طوري كه نيروهاي خودي بيشتر از 34 روز در مقابل انبوهي از نيروهاي دشمن ايستادگي كردند و اين امر در تاريخ جنگ هاي كلاسيك بي سابقه است.
او بارها و بارها گفته بود كه:«ما به خاطر خدا مي جنگيم و هرگز شكست نخواهيم خورد» و به همين خاطر استراحت براي او معنا نداشت، شب و روز در تلاش بود و در ادامه تلاشهايش در خرمشهر، تركش خمپارهاي به او اصابت كرد و مجروح شد.
مقام معظم رهبري كه خود از نزديك شاهد فداكاري و مجاهدت شهيد اقارب پرست بوده اند، در اين مورد مي فرمايند:« شهدايي كه در خرمشهر مظلوم آنطور مقاومت كردند، آن روزها بنده دراهواز از نزديك شاهد قضايا بودم، خرمشهر در واقع هيچ نيروي مسلحي نداشت؛ نه كه صد و بيست هزار نداشت بلكه ده هزار، پنج هزار هم نداشت، چند تانك تعميري از كار افتاده را مرحوم شهيد «اقاربپرست» - كه افسر ارتشي بسيار متعهدي بود - از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمير كرد...»
پس از اشغال خرمشهر، سرگرد اقارب پرست به آبادان اعزام شد و در آنجا ستاد مقاومت تشكيل داد، او در كنار سرگرد شريف النسب، فعاليتهاي گستردهاي انجام داد و با تعداد كمي از نيروهاي بومي، جبهه بهمنشير و ذوالفقاري آبادان را به كنترل در آورد و نگذاشت نيروهاي عراقي كه آبادان را محاصره كرده بودند، وارد شهر شوند.
سرانجام پس از مدتي، نخستين گردان زرهي در آبادان به نام گردان المهدي تشكيل شد و سرگرداقاربپرست، تانك ها و توپ هاي اطراف را جمع كرد و توانست در مقابل دشمن يك آرايش نظامي نسبتا' مناسبي شكل دهد.
در يكي از درگيريها در تاريخ 20 دي 1359، تيري به گلوي اقارب پرست اصابت كرد، ولي او بي اعتنا به زخم، سوار تانكي كه از دشمن برجاي مانده بود، شد و به طرف آنها تيراندازي كرد، ساعتي بعد به علت خونريزي شديد از حال رفت و به بيمارستان آبادان منتقل شد.
اين شهيد سرافراز ارتش اسلام، لحظه اي آرام و قرار نداشت و پس از رفع كسالت و مدتي استراحت، در عمليات فتحالمبين شركت كرد و به عنوان معاون لشكر 92 زرهي، در آنجا خوش درخشيد.
در سال 1360، خدا او را به مهماني خانه خود دعوت كرد، وي پس از مراجعت از سفر مكه، در اداره دوم ستاد مشترك مستقر شد و تا سال 1362 در اين مسووليت خطير باقي ماند، اوايل سال 1362، پس از دو سال خدمت در اداره دوم ارتش، دوباره به جنوب بازگشت و در لشگر 92 زرهي اهواز به فعاليتهاي اش ادامه داد.
شهيد اقارب پرست هميشه مي گفت: « نور الهي در آنجا (جبهه) متجلي است، آنجا جايگاه تزكيه نفس است».
ميگويند كسي كه آب و نمك جبهه را خورده باشد نميتواند دور از جبهه بماند، شهید حسن اقارب پرست هم پس از مدتي دلش براي جبهه تنگ شد و به صورت داوطلب، دوباره راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت شد، به نظر او جبهه، تجلي گاه نور خدا و جايگاه تزكيه نفس بود و به همين خاطر اكثر وقت او در جبهه ها ميگذشت.
او با آن كه معاون لشكر بود ولي هميشه در خط اول و در كنار سربازان ديده مي شد و سربازان با ديدن او در كنار خود احساس لذت و اطمينان مي كردند.
اين فرمانده لايق، هرگز اسير مقام دنيوي نشد و هر روز ايمان خود را تقويت كرد تا آن جا كه لايق رفتن به ميهماني خدا شد و آسماني شد.
ياد و خاطره اين شهيد سرافراز ارتش جمهوري اسلامي ايران جاودانه به يادگار خواهد ماند و سرخي فلق، داستان ايثار و مردانگي هاي او را در دفاع از ميهن و ايران اسلامي را هر روز تكرار خواهد كرد.
تفکر غالب در بدنه برنامه ریزان دولتی آن است که از طریق مالیاتهای غیرمستقیم درآمدهای بیشتری کسب نموده و ارزش بدهیهای خود را کاهش میدهند.
ربات Chat GPT این روزها سروصدای بسیاری به راه انداخته و بسیاری از علاقهمندان به این حوزه، هر روز مشغول چت کردن با رباتی هستند که با شما حرف میزند، راهنماییتان میکند و حتی کارهایتان را با سرعتی باورنکردی انجام میدهد؛ آن هم تا حدی زیادی رایگان!
شواهد نشان می دهد که یکی از دو دشمن اصلی ایران یعنی آمریکا و اسرائیل در حمله اخیر در اصفهان نقش داشته و در این اقدام، با یکی از دو کشور آذربایجان و اوکراین همکاری کرده است.