به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ایران زمین، در تاريخ ٨ بهمن ماه ١٣٩٩،رسانههاى كشور و جهان، خبر مهمى را مخابره كردند كه زمزمههاى پيرامون آن تاكنون ادامه دارد؛ سفر هيأت مذاكره كننده طالبان به تهران.هرچند در آذرماه سال ٩٨ نيز اخبارى مبنى بر سفر نمايندگان اين گروه به كشورمان و ديدار با برخى مقامات منتشر شده بود، لكن سفر بهمن سال جارى از جهاتى اهميت ويژه دارد.
نخست، انتشار رسمى و گسترده آن توسط دو طرف و ديگر، همراهى يكى از مقامات عالى و پر نفوذ جنبش طالبان، ملّا برادر، در اين سفر كه نشان از سطح هيأت مذاكره كننده و ميزان و عمق اهميت راهبردى اين سفر براى جنبش طالبان دارد.
مذاكره طالبان با همسايگان افغانستان،به ويژه جمهورى اسلامى ايران،ابعاد مختلف و حائز اهميتى دارد.به خصوص آن كه در سنوات پيشين و آوردگاههاى گوناگونى شاهد رويارويى غير دوستانه و بلكه خصمانه دو طرف با يكديگر بودهایم كه اوج آن را حملهی گروهای خودسر منصوب به طالبان به كنسولگرى جمهورى اسلامى ايران در مزار شريف و شهادت جمعى از ديپلماتها و خبرنگاران كشورمان مىدانيم.
بنابراين و با ذكر اين مقدمات، روشن است كه موجى از واكنشهاى مثبت و منفى در افكار عمومى نسبت به اين سفر و نفس مذاكرات دولت جمهورى اسلامى ايران با اين گروه به وجود آمده است.
با در نظر داشتن مراتب فوق، اجمالاً نكات زير شايان توجه است:
١)واقع گرايى يكى از نظریات روابط بين الملل است كه تمامى رقابتها و نزاعها در عرصه بين المللى را بر اساس رقابت بر سر منافع ملى تعريف مینمايد و پايدارترين مؤلفه را منافع ملى مىداند.در اين نظريه، فهم متعارف از سياست و نيروهاى سياسى و بازيگران آن حول محور منافع و توان واقعى آنان روى زمين شكل مىگيرد.
2)گواهى به رفتار بازيگران سياسى در افغانستان پس از حمله اتئلاف به رهبرى آمريكا به اين كشور نشان مىدهد كه تلاش براى ناديده انگاشتن گروه طالبان و معرفى آنان به عنوان گروهى مغضوب و فاقد توانايى و مقبوليت سياسى و اجتماعى مذبوحانه است.
على رغم غيرقابل تفكيك بودن خط مشى و برخى رفتارهاى گروه مزبور،واقع گرايى سياسى حكم به غیرقابل انکاربودن نقش و توان واقعى آنان در عرصه سياسى افغانستان میکند.
رويكرد چندسال اخير دولت افغانستان در پيشبرد مذاكرات صلح با مشاركت طالبان و تلاش براى اقناع آنان در پيوستن به اين مسير و فارغ از فشار ايالات متحده آمريكا (كه خود گوياى پذيرش نقش مهم طالبان در ميدان سياسى آن كشور است) نشان از پذيرش همين رويكرد واقع گرايانه دارد.تا جايى كه حامد كرزى رئيس جمهور پيشين آن كشور، طالبان را "برادران ناراضى" ناميد و آنان را به پيوستن به فرآيندهاى سياسى دعوت كرد و دولت فعلى نيز با تشكيل شوراى عالى مصالحه ملى و سپردن آن به دكتر عبدالله( كه از مجاهدين و مبارزات گذشته در برابر طالبان بوده است) نشان داد كه با پذيرش واقعيات سياسى در مسيرى نو گام نهاده است.
3)انتقاد از جمهورى اسلامى ايران به دليل پذيرش اين واقعيت سياسى و مذاكره با طالبان به دليل نقش اين گروه در واقعه مزار شريف و ايضاً نقض حقوق بشر در افغانستان به دلايل مختلف،قابل نقد است:
نخست؛با توجه به استظهار تحركات سياسى طالبان در منطقه و سياستهاى دولت افغانستان و ميل آن دولت به مصالحه ملى و گذار از نبرد فرسايشی با اين گروه، كناره گيرى جمهورى اسلامى ايران از اين عرصه و ستيز با طالبات به دور از منطق واقع گرايى و خلاف منافع ملى است.
دوم؛ ترديدى در گذشته تاريك اين گروه و برخى اعمال ضد حقوق بشر آن نيست؛لكن ملاك در روابط بين الملل،تامين منافع ملى است.در صورت پيش گرفتن چنين رويه يا استدلالى مذاكره با آمريكا يا ساير قدرتهای اروپايى نيز غيرقابل پذيرش به نظر مىرسد.
سوم؛واقعيت ميدانى نشان از جايگاه طالبان در آينده سياسى افغانستان دارد.پرهيز جمهورى اسلامى ایران از ورود به عرصه مذاكرات و استنكاف از ايفاى نقش،سبب محروميت و ضعف در لوازمات تامين منافع ملى ايران در آينده سياسى افغانستان خواهد بود.
چهارم؛با توجه به اينکه پيش شرط اساسى طالبان براى پيوستن به فرآيند صلح در آن كشور و ايفاى نقش سياسى،خروج نيروهای اشغالگر است،تامين اين هدف يقيناً تامين كننده منافع ملى ايران نیز خواهد بود.
در پايان لازم به ذكر است عرصه گفتوگو با طالبان مسيرى سنگلاخ و نیازمند احتیاطهای ویژه است. با توجه به سابقه اعمال اين گروه و جايگاه منفى آن در اذهان برخى قوميتها و مذاهب در افغانستان و همچنين ديدگاههای متفى داخل ايران نسبت به اين گروه، ضرورت دارد كه هرگونه اظهارنظر در مورد آنان با احتياط و رعايت جوانب امر صورت گيرد و مسئولان و اصحاب رسانه از اظهار نظرات صريح و بى پرده بدون در نظر گرفتن جوانب اين حساسيتها خوددارى نمايند.
صلح و امنيت پايدار در افغانستان يقيناً در گرو حل گره كور طالبان است و اين گره جز با همگرايى منطقهاى باز نخواهد شد.
در يادداشتهاى آتى،بيشتر از صعوبت و چالشهاى پيش روى مذاكرات صلح سخن خواهيم گفت.
تحلیل فوق العاده ای بود.
تحليل بسيار جامع و كاملى بود اميدوارم اين دست تحليل ها در مورد رابطه ايران با طالبان ادامه پيدا كند.