به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ایران زمین، شهرام مکری تعریف میکند که چند سال قبل وقتی از پلههای سالن برج میلاد در جشنواره فجر پایین میآمده جوانی جلوی کیانوش عیاری را گرفته و با صدای بلند پرسیده که «خانه پدری» در کجا اتفاق میافتد؟ در ایران؟! و حالا وقتی فاجعه «بابک خرمدین» را میشنویم ، باید بدانیم آنچه را به کُنج انداختیم همین قدر نزدیک است.
این کارگردان سینما با اشاره به حوادثی که با گذشت زمان فجیعتر میشوند و همین ماجرای قتل که پس از دو روز ابعاد دیگری از آن روشن شد، ادامه داد: «فکر میکنم این اتفاقها مثل یک گلوله برفی که میچرخد، بزرگ و بزرگتر میشوند و هر لحظه ابعاد متفاوتی از این قضایا و ماجراها را میبینیم. یکی از دلایلی که باعث شد شوک این خبر برای جامعه زیاد شود، این بود که مردم شباهتهایی را بین خود و شخصیتهای درگیر این ماجرا میبینند.
شاید اگر ما خبری درباره یک قتل بشنویم که به لحاظ جغرافیایی، فرهنگی، طبقهای و زبانی دورتر از ما باشد آن را بیشتر مثل یک داستان یا تخیل در نظر بگیریم ولی ویژگی این اتفاق حداقل برای من این بود که فکر کردم چقدر شبیه موقعیتهایی است که ما در آن زندگی میکنیم؛ پسری که استاد دانشگاه است، موفق است، شخصیتی آرام دارد و پدر و مادری که شبیه پدر و مادرهای دیگر هستند. به نظر میرسد این آدمها شبیه کسانی هستند که در کوچه، خیابان، مغازه و سالن سینما میبینیم و آنچه الان شوک این ماجرا را بیشتر کرده این است که فکر میکنیم حوادث چقدر میتوانند به ما نزدیک باشند و ما از آنها غافل و بیخبر هستیم.
نکته دیگر، فعالیت حرفهای بابک است و همین عاملی بود که تکثیر این خبر تاثیر بیشتری بگذارد. او فیلم میساخت، تدریس میکرد، پسر خوش صحبتی بود که میتوانست کلمات خود را شمرده انتخاب و بیان کند و همه اینها از او شخصیتی کاریزماتیک میساخت که سبب شد به عنوان یک هنرمند، آثاری به جا بگذارد که تاثیر ماجرا را بیشتر میکند. البته این داستان وجه دیگری هم پیدا کرده و شاید آن را بتوانم شبیه به سرنوشت محتوم یک اسم در نظر بگیرم. البته ممکن است حرف زدن از آن انتزاعی باشد ولی این روزها خبرهایی را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنم و میبینم که چقدر درباره یک "اسم" و سرنوشتی که آن اسم میتواند همراه داشته باشد مثل مادری به اسم «ایران»، دختری به اسم «آرزو» و چیزهایی از این دست صحبت می شود
. فکر می کنم این شیوه نشانه گذاری تمایل آدمها به شریک شدن در این سرنوشت فردی را به صورت یک اتفاق جمعی نشان میدهد و این هم شاید یکی از آن عوامل تصادفی است که باعث شده این ماجرا ابعاد مختلف و گستردهتری پیدا کند