امروز در بسیاری از خبرگزاری ها خبری مبنی بر بازی شهاب حسینی در نقش شمس تبریزی، مراد و مقصود مولانا در فیلمی با عنوان «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی، تولید مشترکی میان ایران و ترکیه منتشر شد.
به گزارش گروه فرهنگی ایران زمین، بر اساس خبرهای منتشر شده، فیلمنامه این فیلم را فرهاد توحیدی و حسن فتحی قلم زده اند و هنوز اطلاعات زیادی در مورد سایر بازیگران ایرانی یا ترکی این فیلم مطرح نشده است و البته اخباری مبنی بر واکنش ها نسبت به ساخت فیلمی با محوریت مولانا با همکاری ترکیه جایی دیده نشده است.
حقیقت این است که ساخت یک پروژه سینمایی به نام شمس و مولانا یک اتفاق خوب در میان اخبار فرهنگی این روزهاست و چشم امیدمان را به آینده ای می دوزد که شاید روزی پروژه های بزرگ سینمایی در مورد تمامی بزرگان این خاک ساخته شود، بزرگانی که اگر واقع بینانه بنگریم، چه خوشمان بیاید چه نه؟ کوچک و بزرگ هامان آن ها را نمی شناسند و به سادگی از کنارشان رد می شوند و نهایت شاید گوشه کتابخانه بعضی ها چند جلد از کتاب هایشان خاک بخورد و همچون نامشان همان گوشه مهجور بماند.
شاید خیلی ها بگویند این گونه نیست و ما فلان بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی را داریم اما این حرف بیشتر به درد پز دادن های امروز و دیروز و فردایمان می خورد تا پاسداری از افکار آن ها که اگر بود لااقل تا به امروز فکری به حال پاسداشت شان می کردیم، تا گوشه و کنار خبر نیاید که چوگانمان را فلانی به نام زد و نوروز را بهمان و مولانا رومی شد و دیگری بلخی!
حرفمان پیش کشیدن بحث قدیمی تاراج مشاهیر و داشته ها و نداشته هایمان نیست که آنقدر در این مورد گفته اند و شنیده ایم که گفت و شنودش راهی برایمان باز نکرده و نمی کند و ما مانده ایم و یک مشت حرف که حالا بگویند مولوی رومی و چوگان آذربایجان و نوروز تاجیکی و تتلوی ایرانی مگر چه فرقی دارد!
شاید این خبر بهانه ای بود برای واگویه هایی در مورد حکایت هویت ملی و ایرانی و تمام درخت هایی که ریشه در اینجا دارند و سایه شان به نام دیگری تمام شده و آن ها را از هرم گرما رهانده و ما مانده ایم و تمام بیتدبیری ها و بیتوجهی های خودمان و کنار دستی ها و دیگرانمان که هیچ کدام مان، سعدی و حافظ و مولانایی برایمان آشنا نیست و آخر هم می گوییم به چه دردمان می خورند که اگر می دانستیم خیلی چیزهایمان جور دیگر بود و این طور می شود که سخن گفتن از تاراج هویت بزرگانان، تکراری می شود و مولوی رومی می شود و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
این مساله آنقدر زیاد است که دیگر همه چیز به چشمان عادی شده و اصلا اهمیتی هم نمیدهیم که چه قدر محتاج دانستن و وطنی بودن این نام هایی هستیم که تاراج می روند و ما می مانیم و خودمان، تاریخمان، فرهنگمان و نتیجهاش در ابتدایی ترین حالت این میشود که گوش دختران و پسران دانش آموزمان تشنه شنیدن فلان و بهمان ملودی می شود و مولانا به ترکیه میرود، ابن سینا به تاجیکستان و چوگان به آذربایجان!
در این میان، دیگر سخن از آن نیست که چرا مولوی رومی شده و کشورهای دیگر نیز میتوانند به اندازه ایران، از مفاخر فرهنگ و تاریخ آن نصیبی داشته باشند؛ سخن اینجاست که ما برای برای حفظ این هویت چه کردیم!
حال که به این جا می رسیم به نظر می آید، حسن فتحی کار درستی کرده که به خواستگاه مولوی رومی یعنی ترکیه دست همکاری داده و «مست عشق» را با سرشناس ترین بازیگر ایرانی در نقش شمس ایرانی، مرید و الهام بخش مولانا کسی که تمام افکار مولانا از اوست، پیش گرفته و این گونه شاید بفهمیم که تمام افکار و اشعار فارسی مولانای به زعم جهانیان رومی، تفکری کاملا ایرانی بوده و شاید همین مورد گامی باشد در شناخت تمام آن ها که نمی شناسیم و به راحتی از دستشان می دهیم!
نویسنده: مرجان میرزاعبداله