شاید بتوان گفت دولت آمریکا اکنون به این نتیجه مهم و کلیدی رسیده است که جنگ صرفاً نظامی علیه ایران چندان مؤثر نبوده و حتی میتواند تبعات بسیار مخربی برای او و متحدانش در منطقه و حتی خارج از منطقه خاورمیانه داشته باشد؛ اما این مسئله به معنای آن نخواهد بود که سناریو نویسان و استراتژیست های کاخ سفید از معنای کنونی جنگ گذر کرده و تنها به فکر فشارها و تحریمهای اقتصادی و مالی باشند. در هفتههای گذشته دولت آمریکا طی زمانهای مختلف اقدامات پیچیدهای در حوزههای مختلف انجام داده که تمامانشان از جنگ ترکیبی با محوریت فشار همهجانبه بر ایران دارد.
درواقع آمریکاییها تلاش دارند از سیاستهای مختلف بهطور همزمان و پیوسته بهره گرفته و ایران را در منگنه فشارهای سخت بینالمللی قرار دهند.
اعزام چندین فروند هواپیمای جنگنده به پایگاههای نظامی در منطقه خلج فارس و همچنین اعلام هشدار به دولت ایران به دلیل خروج از مفاد برجام و افزایش غنیسازی اورانیوم نشان از آن دارد که جنگ هیبرید ایالاتمتحده با محوریت فشارهای اقتصادی و تحریمهای همهجانبه به حرکت درآمده و خواهان آن است که حریف پیش رو را در شرایط سخت و بحرانی غیرقابلتحمل قرار دهد. هرچند مواضع کاخ سفید در مقابل ایران چندان روشن و همسو نیست اما سناریو بحران سازی و ایجاد محیط خاکستری با یک برنامهریزی دقیق در حال اجرا میباشد و هدف آن تغییر نظام کنونی ایران و بهکارگیری سناریوهای جدید در ایران و منطقه خاورمیانه است. در همین رابطه لازم است به طرح "خاورمیانه جدید" و متلاشی شدن چندین کشور در غرب آسیا توجه جدی داشته باشیم و لذا میتوان گفت مسئله پیش رو چندان بیارتباط با جلسات پنهانی گروههای رادیکال یهودی صهیونیست در خصوص معامله قرن نیست. اکنون عناصر کلیدی جنگ ترکیبی ایالاتمتحده دارای چند پازل مشخص همچون تحریمهای اقتصادی، کاهش مشروعیت سیاسی ایران در بین جوامع سیاسی، اقدامات و فعالیتهای برنامهریزیشده نظامی در منطقه خاورمیانه، بهکارگیری بازیگران غیردولتی باهدف آسیب رساندن به امنیت پایدار ایران، جنگ اطلاعاتی، عملیات روانی و فشارهای حقوقی و مدنی بینالمللی است که در شرایط کنونی همزمانی آنان میتواند آسیبهای بسیار جدی و جبرانناپذیری را بر کشور وارد سازد.

وابستگی بیمارگونه ایران به فروش نفت مهمترین کلیدواژه تحریمهای اقتصادی دولت کنونی آمریکا بوده و با توجه به اینکه دونالد ترامپ یک شخصیت رئالیسم تهاجمی در دوران کنونی ریاست جمهوری آمریکا محسوب میشود عامل اقتصادی از دیدگاه وی بسیار کارآمدتر از سایر مؤلفههای فشار بر ایران است لذا او تلاش دارد در زمان باقیمانده از دوران ریاست جمهوریاش بر آمریکا با اعمال تحریمهای مختلف و همزمانسازی آن با یک عملیات روانی قدرتمند به نتیجه مطلوب برسد و بهنوعی جایگاه مطلوبی برای خود در جامعه داخلی فراهم آورد. این نگاه ویژهزمانی به اوج خود میرسد که بعد از ساقط شدن پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا توسط سامانههای پدافندی بومیسازی شده داخلی؛ وی تلاش دارد تا عدم حمله به تأسیسات نظامی و هستهای را تنها به دلیل کشته شدن 150 شهروند ایرانی بیان کرده و از این طریق بهنوعی فشارهای بینالمللی و همچنین داخلی از سوی گروههای مخالف جنگ را به سمت خود کاهش دهد؛ اما واقعیت چیز دیگری است و آمریکاییها بهویژه ژنرالهای کهنهکار و دارای تجربه جنگ ویتنام، افغانستان و عراق خوب میدانند که در حملات نظامی از سوی آنان بهطور یقین طرف دیگر "بازنده "جنگ به شمار میروند و به دلیل آنکه چندان از تواناییهای نظامی ایران باخبر نیستند شاید دیگر پایان چندان مشخصی برای آن متصور نخواهند بود و این همان مسئلهای است که ژنرال جیمز ماتیس در دوران تصدی بر پنتاگون چندین بار به کاخ سفید هشدار داده است.
جنگ ترکیبی آمریکا
جنگ ترکیبی آمریکا زمانی پررنگتر از گذشته میشود که اقدامات سیاسی همراه با تحریمهای همهجانبه اقتصادی همسو شده و از سویی وزارت خارجه دولت ترامپ طی بیانیه ضدونقیض اعلام میکند رئیس دستگاه دیپلماسی ایران نیز در زمره تحریمهای جدید آمریکا قرارگرفته است. بیشک سناریو پیش رو از بارزترین جنگهای ترکیبی قرن 21 محسوب میشود تا از این طریق آمریکا دومین کشوری باشد که چنین مسیری را برای از پای درآوردن حریف خود دنبال کند. هرچند که درگذشته نیز فدراسیون روسیه بهعنوان یکی دیگر از قدرتهای فرا منطقهای تلاش کرده تا با ابزارهای مختلف اطلاعاتی، نظامی، سیاسی و اجتماعی شبهجزیره کریمه را از اوکراین جدا ساخته و این کشور بحرانزده را در مسیر جدیدی از سیاستهای ناباورانه کرملین قرار دهد. هرچند که موقعیت کنونی ایران بسیار قدرتمندتر از کشور بیثبات و متلاشیشدهای همچون اوکراین است اما وجود اقتصاد بیمار و تکقطبی، ائتلافهای منطقهای ضد ایرانی همراه با فعالیتهای آشکار و پنهان گروههای اپوزیسیون توانسته اثرگذاری بر سطح میانی و پایین جامعه دوچندان کرده و نمونه جدیدی از جنگ ترکیبی را به نمایش درآورد.
اکنون آمریکاییها بهخوبی درک کردهاند که صرف تهدیدات نظامی و یا اقتصادی اثرگذاری چندان مؤثری بر روی دولت ایران ندارد و حتی میتواند واکنشهای معکوسی داشته باشد که نمونه بارز آن رشد اقتصادی ایران در حوزه شرکتهای دانشبنیان در چند سال گذشته و خودکفایی صددرصدی در ساخت و تجهیزات نظامی است که توانسته وابستگی نظامی در این خصوص را به صفر برساند و حتی این کشور را به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان تجهیزات نظامی در منطقه غرب آسیا تبدیل کند. اما اکنون ایجاد و شکلدهی محیط هیبرید و همسوسازی آن با فشارهای اقتصادی بهعنوان یک عامل مؤثر از سوی کارشناسان این حوزه مطرح است و نکته مهم آن است که کمتر دولتهای توانستهاند از این مخمصه بحران برانگیز و سخت عبور کنند. چراییهای موجود در محیط جنگ ترکیبی و ایجاد ابهامات مختلف و فراهم شدن یک محیط خاکستری (نه جنگ و نه صلح) چیزی که آمریکاییها 40 سال به دنبال آن بودهاند در حوزههای درگیر میتواند قابلیتهای حریف را کاهش داده و بهمرورزمان مسیر نفوذ یکی از مؤلفههای کاربردی چنین جنگی را افزایش دهد که در این خصوص میتوان به نمونه بارز آن در اوکراین و بعد از بروز تنشهای داخلی و بین احزاب و مردم اشاره داشت در چنین زمانی مسکو با اجرای یک محیط خاکستری و با انجام حملات سایبری، تحریمهای اقتصادی و حمایت از گروههای مخالف همچون باشگاه "موتورسیکلتسواران، گرگهای تنها و مردان مرموز سبزپوش" در کوتاهترین زمان ممکن کریمه را از اوکراین جدا کرده و میزان عکسالعمل این کشور را کاهش میدهد.
تحریمهای اقتصادی کلیدواژهای برای فریب جامعه بینالمللی
تحریمهای اقتصادی آمریکا را میتوان جزئی از سناریو آفندی کاخ سفید باهدف براندازی نظام کنونی ایران متصور شد که دارای مؤلفههای بسیار مبهم و پیچیدهای نیز هست. درواقع آمریکاییها همزمان با اعمال تحریم ایران در حال هشدار به دیگر جوامع بینالمللی همچون اتحادیه اروپا و دیگر اتحادیههای منطقهای نیز هستند تا با استفاده از "ارز و جنگ اقتصادی" نشان دهند که میتوانند از طرق مختلف حریفان خود را از پای درآورده و آنان را در شرایط بحرانی و سخت بهپای میز مذاکره بکشانند. در کنار چنین اقداماتی؛ حملات سایبری به زیرساختهای ایران از سوی آمریکا و برخی دیگر از متحدان این کشور نشان میدهد آنان تنها به یک راهبرد مشخص تکیه نداشته و محیط جنگ ترکیبی را طوری رقم خواهند زد تا حریف قدرت پاسخگویی قطعی به آن را نداشته باشد.
بایستی گفت وجود ترکیبی از تحریمهای اقتصادی چندلایه، حملات سایبری، جنگ اطلاعاتی علیه ایران از طریق آژانسهای امنیتی همچون 17 سازمان اطلاعاتی وابسته و ثالث، خرابکاری در منطقه خاورمیانه، مانورهای نظامی و اعزام تجهیزات جنگی، عملیات روانی راهبردی و تحکیمی باهدف تغییر دیدگاههای مجامع بینالمللی و کاهش قدرت سیاسی ایران جزئی از جنگ ترکیبی آمریکا به شمار میرود که هرکدام از آنها دارای ویژگی و عناصر مختص به خود میباشد که قابلیت دارد بهطور مجزا و یا ترکیبی فاز جدیدی از حملات را شکل داده و درنهایت خود به یک عامل مؤثر در محیط جدید تبدیل شود.