امروزه جوامع به رقم وجود ارتباطات و تکنولوژی از حالت سنتگرایی خود خارجشده و به قول جامعه شناسان وارد عصر پست مدرن یا عصر مدرنیته گردیده است. چنین شرایطی باعث شده بسیاری از فرهنگها و سنن به دلیل عدم رغبت جامعه به فراموشی سپردهشده و بعضاً بسیاری از ناهنجاریها بهعنوان یک الگوی مناسب برای زندگی در جامعه مدرنیته موردپسند قرار میگیرد. چه بخواهیم و چه نخواهیم جامعه کنونی ما نیز دستخوش چنین دگرگونیهایی گردیده و تبعات آن نیز در نقاط مختلف شهرها و حتی روستاها قابلمشاهده است.
تأثیر عصر مدرنیته تنها بر روی یک یا چند موضوع خاص نیست و اثرات آن را میتوان حتی در شیوه راه رفتن افراد، خوراک و پوشاک و تحصیلات نیز مشاهده کرد. بسیاری از کارشناسان غربی جهانیسازی را پایه و اساس اصلی عصر مدرنیته نام نهادند و در آن سرعت و پیشرفتهای فناورانه را دلایل کلیدی نفوذ در دیگر جوامع یاد میکنند.
حال فارغ از تمامی تعاریف نگاهی به کلان شهر تهران داریم؛ شهری که رقم داشتن امکانات نهچندان مدرن غربی اما تا حدودی در برخی از محلههای آن شما میتوانید بهوضوح اثرات تیره و منفی پستمدرن را ببینید. در خصوص عصر مدرنیته بسیاری معتقدند که برخی از جوامع تنها شبه مدرن محسوب شده و تا کنون بافتهای اصلی پستمدرن را در جامعه خود نهادینه نکردهاند و نمیتوان از آنها بهعنوان یک الگوی صددرصدی یادکرد؛ اما فرهنگ پستمدرن درهمه جای دنیا موفق نبوده و در بسیاری از نقاط جهان موجب از بین رفتن همبستگی و فرهنگ سنتی آن منطقه نیز گردیده است.
بهعنوانمثال کشور کانادا نمونه بارزی از برونگرایی فرهنگی است که در آن افراد با شاخصهای متفاوت، جنسیتهای گوناگون و نگرشهای فکری تنها بر اساس مؤلفه زیست جمعی در حال زندگی باهم بوده و میزان نفوذ فرهنگ سنتی در آن بسیار کم و حتی منفی است.

اما اثرات عصر پستمدرن تنها به فرهنگ جامعه ختم نمیشود و میتواند در میزان رفاه اجتماعی نیز نقش داشته باشد. در چنین فرهنگی که نشاط گرفته از فضای جهانیسازی و جهانیشدن است؛ افرادی که بیشترین سرمایه و ثروت در اختیاردارند طبعاً حق انتخاب بیشتری نسبت به سایرین جامعه را داشته و درواقع آنان الگویی برای سطح فقیرتر محسوب میشوند. در چنین شرایطی عصر پستمدرن اجازه نزدیکی افراد پاییندست به بالادست را نخواهد داد و جامعه بهطور پنهان دوقطبی میشود.
جامعه شناسان معتقدند در چنین شرایطی است که بسیاری از تحولات اجتماعی و اعتراضات در زیرپوست شهر شکلگرفته و متعاقباً بهمرورزمان دارای یک پتانسیل قوی برای انتقامجویی و اعتراض میشود.
متأسفانه؛ جوامع سنتی به دلیل عدم توجه دولتمردان در حال تغییر به سمت شبه مدرنیته بوده و بافتهای سنتی فرهنگی که بر اساس سنن و فرهنگ گذشته پایهریزی شده است در حال از بین رفتن میباشند. عصر مدرنیته ساختار مبهم و پیچیدهای دارد که بسیاری از جوامع پیشرفته غربی که ادعای جهان خوشبخت رادارند به آن اعتراف کرده و بهنوعی در حال خلاصی از آن هستند.
بهعنوانمثال جدایی فرزندان از پدر و مادر، مستقل بودن زن و شوهر در جامعه، نگاه مالی به جنسیتها، گسستگی خانواده، کمرنگ شدن دین و غیره نمونههایی از شاخصهای منفی پستمدرن بوده که توانسته طی دو دهه در دنیای غرب نهادینهشده و اکنون بهعنوان یک چالش کلیدی برای جامعه شناسان مطرح شود.
حال سؤالی مطرح میشود آیا ما نیز به سمت عصر پست مدرن در حال حرکت هستیم؟
در پاسخ بایستی گفت؛ تمامی جوامع امروزی با داشتن صبغههای مختلف فرهنگی و اجتماعی وارد چنین محیطی شدهاند و جامعه ایران نیز بهمرورزمان آن را تجربه خواهد کرد. متأسفانه ایجاد شکافهای طبقاتی که در پس رانتها و فسادهای مالی شکلگرفته سرعت این تحولات را در ایران دوچندان کرده و اکنون میتوان از آن بهعنوان یک "تهدید نوپدید" نیز یادکرد. مدگرایی بر اساس اصول غرب که نشانههای ابتذال جنسیتی را بهراحتی به رخ افراد میکشد اکنون در حال تبدیلشدن به یک فرهنگعامه پسند در جامعه شده و سرعت تسری آن به افراد بیش از آن چیزی است که ما تصور میکنیم.
در این رابطه بسیاری از محققین حوزه علوم اجتماعی معتقدند مسیر تحولات اجتماعی خیز چند برابری به خود گرفته و دیگر قابلمهار نیست.
بعضاً در همین کلانشهر تهران افرادی هستند که بر اساس کسب درآمدهای میلیاردی تنها به فکر برطرف کردن علایق خود بوده و توجهی به دیگر نارضایتیها جامعه ندارند. نارضایتیهایی که بسیاری از آنان به دلیل عملکرد منفعت طلبانه همین افراد شکل گرفته و بهمرورزمان تبدیل به یک چالش جدی در جامعه شده است.
بی تردید؛چنین جامعهای در زیرپوست خود دیگر توان تحمل چنین بیعدالتیهایی را نداشته و از درون دچار یک همبستگی اعتراضی میشود. این مرحله میتواند هسته اولیه یک تحول عظیم اجتماعی بشمار آید.
در خصوص مدرنیته مطالب خوب و خواندی ارائه شده است.