روزهای گذشته دنبال کنندگان فضای مجازی با خبری مواجه شدند که تیتر بسیاری از شبکه های مجازی بود و حکایت از بازداشت یکی از شاخ های مجازی یا به زبان رسمی تر اینفلوئنسرهای اینستاگرام داشت و بدین ترتیب سحر تبر دخترک ترسناک فضای مجازی به دستور دادسرای ارشاد تهران بازداشت شد.
به گزارش گروه اجتماعی ایران زمین، این روزها فضای مجازی، دنیای واقعی و مجازی خیلی از ماست و دختر و پسر و پیر و جوانمان، همگی به نوعی با آن در ارتباط هستیم، ارتباطی که گوشه و کنار برای افراد مختلف متفاوت است.
فضایی که ممکن است مخاطب آن دختر و پسران نوجوانی باشند که با تمام هیجانات، در جستجوی دنیای تازه ای هستند و ممکن است، پدر مادرانی از نسل دیروز با هزار فاصله نسلی با امروزی ها و پدر و مادرانی از نسل امروز با دخترکان و پسرکانی نوپا از نسل فردا باشند که هزار آرزوی محال در سر می پرورانند و خلاصه همه جور آدمی با هر نوع طیف فکری که تصور می کنید، در این دنیای مجازی پیدا می شود.
سحر تبر نامی آشنا برای دنبال کنندگان همین فضاست، دخترکی بیست و دو سه ساله که با هیبتی ترسناک، شاخ اینستاگرام شده بود و همین آدم های مختلف با هر طیف فکری که پیشتر گفتم، در شاخ شدن او نقش اساسی داشتند و دارند.

سحر تبر، دخترکی با چهره ای عجیب و زامبی گونه که به خیال خیلی ها زامبی متحرکی بود و به خیال عده ای دیگر یک هنرمند که به مدد هنر فتوشاپ، گریم و جراحی و در خیال دیگران یک بیمار نیازمند به ترحم و در خیال بعضی ها یک کلاهبردار حرفه ای که از قضا درآمد نجومی هم داشته و در خیال دیگران نمونه ای از نسل بی هویت و در خیال دیگران، دیگری هایی بود که هر کسی از ظن خود تعبیر و تفسیرش می کرد و حالا با دستور دادسرای ارشاد تهران به اتهام هنجارشکنی و ترویج خشونت و توهین به مقدسات و تشویق جوانان به فساد بازداشت شده است.
سحر تبر، داستان یک دخترک معمولی مثل خیلی از آدم های معمولی اینستاگرام و فیسبوک و این شبکه و آن شبکه است که روزی در تصمیمی عجیب تصمیم به تغییر چهره می گیرد و این گونه می شود که آن دخترک معمولی می شود، دخترک عجیب داستان ما!
دختری که پیشتر در مصاحبه ای از رفتار مردمی که او را نمیشناسند با دیدن یک عکس دربارهاش قضاوت میکنند و فحش میدهند، اظهار تعجب کرده بود چرا که عکسهایش از نظر خودش ساده و معمولی است و نیازی به فحش و ناسزا نیست.
این که چهره آن چنانی سحر تبر واقعی است یا مجازی، این که تغییر چهره او با آرایش و ابزارهای دیجیتال بوده یا نه، این که هدف او از این کار چه بوده و می خواسته تفریح کند یا نه، این که عمل جراحی زیبایی کرده یا نه، این که لبهایش را تزریق کرده و بینی عمل کرده یا نه، این که تمام این چهره ترسناک گریم و فتوشاپ است یا نه، این که عمل زیباییاش خراب شده و از شکل و قیافه افتاده یا نه و این که شکست عشقی خورده و تصمیم گرفته خودش را شبیه عروس مردگان کند یا نه، هیچ کدام حرف ما نیست که تمامی شان گزیده ای از کامنت های تمام آن آدم های مختلفی است که گفتم.
گرچه خیلی مهم است که یک نفر با ترفندهای خاص از یک شبکه خاص کسب درآمد کند و حتی از فلان شبکه به عنوان تریبونی برای اشاعه تفکرش استفاده کند و هر خوب و بد و مزخرف و درست و غلطی را اشاعه دهد، اما حرف ما، در این مورد نیست و روی سخنمان با تمام آن آدم هایی ست که سحرها و امثال تبرها را تبر می کنند!

روی سخنم با تمام من و تو و مایی ست که انگشت دنبال کردنمان را روی صفحه فلان کس که اصلا نمی شناسیم می فشاریم و یکی یکی جمع می شویم و او را او می کنیم و مهمش می کنیم و کار به جایی می رسد که همان آدمی که روز اول خودش هم خودش را باور نداشت، فکر می کند کسی شده و به راحتی هر کاری دلش می خواهد می کند و الگوی دختران و پسرانمان می شود و آرام آرام حتی پا فراتر می گذارد و پس پشت تبلیغاتی که برای این آن می کند، هزار و یک جور هیچ کس مثل خودش را معروف می کند و سری در سرها در می آورد و باقی را که لابد خودتان می دانید و این گونه می شود که تتلوها، تبرها، مستر تسترها متولد می شوند.
حرف من به هیچ وجه نقد هیچ کدام از این آدم ها که فقط برای نمونه نام آوردم نیست که بحث در مورد هر کدام از این مورد مثنوی جدایی ست و روی سخنم با تمام آن آدم های دیگریست که آن ها را دنبال می کنند.
نمی دانم چه طور می شود که فلان فرد می شود شاخ مجازی و فلان فرد نظریه پرداز نه، اما این را خوب می دانم تمام این شاخ ها و غول ها نشان از سلیقه من و تو و ماست و اینجاست که کمی می ترسم وقتی سلیقه من و تو و ما را می بینم که جز هیچ چیز و هیچ کس چیزی نیست و اینجاست با خودم می گویم: خمها همه در جوش و خروشند ز مستی/ وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است!
نویسنده: مرجان میرزاعبداله