انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی کمتر از 6 ماه دیگر برگزار میشود. هنوز جریانهای سیاسی نسبت به آن موضع روشن و مشخصی اعلام نکردهاند. اهمیت این دوره از انتخابات مجلس اینجاست که اصلاحطلبان بعد از نوار نسبتا موفق در ادوار انتخاباتی 92 تاکنون، سعی دارند که در مجلس یازدهم نیز کرسیهای خودشان را به نحوی حفظ کنند. اصولگرایان در طرف دیگر ماجرا نیز میخواهند به روزهای قبل از 92 بازگردند؛ روزهایی که اکثریت مجلس را داشتند و حتی در دولت حرف اول و آخر را میزدند. البته در این توازن طبق سابقه باید گفت که همیشه جریان خارج از گود به عنوان منتقد توانسته به نحوی خودش را به شعارهای عمومی و مردمی نزدیکتر نشان بدهد و جریانی که بر مسند قدرت است به سبب آنکه در مظان انتقاد قرار دارد، بیشتر زیر ذرهبین و نظرات است.
این چرخه همواره در کشور تکرار شده است و استمرار آن به مرور زمینه کنار رفتن جریان قدرتمند و آمدن جریان دوم را فراهم کرده است و از اتفاق همین سابقه باعث شده تا برخی از پیروزی احتمالی اصولگرایان در انتخابات 98 صحبت کنند. اما نمیتوان سرنوشت انتخابات و مشخصا اصلاحطلبان بعد از مجلس دهم را به سابقه و تاریخ گره زد. کارنامه و عملکرد اصلاحطلبان مهمترین مولفه و فاکتوری است که در نجات و بقای آنان نقش دارد؛ اینکه آنان چقدر در تحقق مطالبات عمومی مصمم بودند. مجلس چقدر در مبارزه با فساد، اصلاح قوانین و رفع خلاهای قانونی و نظارت برعملکرد دولت و پیگیری مشکلات حوزه انتخابیه و شهرهای دور و نزدیک کشور و حل مسائل و مشکلات ملی موفق بود؟

جایگاه اصلاحطلبان در بهارستان دهم
اصلاحطلبان انتخابات دهم مجلس را با یک ائتلاف متفاوت کلید زدند. آنان با اصولگرایان میانهرو از جمله فراکسیون رهروان ولایت به عنوان جریان نزدیک به علی لاریجانی و نیز اصولگرایان طردشده و مخالفان هستههای نوظهور اصولگرایان وارد یک ائتلاف انتخاباتی تحت عنوان «امید» شدند. طبق این ائتلاف اصلاحطلبان در حوزههای انتخابیهای که نماینده مستقیم و اصلی نداشتند، اصولگرایان را وارد لیست خود کردند. طبق این لیست اصلاحطلبان و میانهروها در مجلس دهم قریب به 160 کرسی را مال خود کردند.
شکست دوم آنجایی بود که هیات رییسه فراکسیون امید در اعلان لیست ثانویه اعضای فراکسیون با مشکل مواجه شدند و در نهایت مشخص شد که برخی از اعضای فراکسیون هیات رییسه را تهدید کردند که اگر لیستی منتشر شود، فراکسیون را ترک خواهند کرد.
این تعداد و کثرت یک پیام جدی داشت که آنان ریاست مجلس را عهدهدار خواهند شد ولی این اتفاق هرگز رخ نداد تا مشخص شود که اصلاحطلبان نتوانستند ائتلاف خودشان را با اصولگرایان حفظ کنند. آنجا بود که انشعاب درون ائتلافی در بهارستان کلید خورد و فراکسیون امید به جریان با کمتر از 90 تبدیل شد. این اولین و البته مهمترین شکست آنان بود. شکست دوم آنجایی بود که هیات رییسه فراکسیون امید در اعلان لیست ثانویه اعضای فراکسیون با مشکل مواجه شدند و در نهایت مشخص شد که برخی از اعضای فراکسیون هیات رییسه را تهدید کردند که اگر لیستی منتشر شود، فراکسیون را ترک خواهند کرد؛ اتفاقی که عملا حکایت از آن داشت که اعضای ثابت این فراکسیون به کمتر از 90 نفر میرسد.
عقب نشینی از مواضع انتخاباتی
فارغ از آنکه اصلاحطلبان کرسیهای بهارستان را در سایه رقابتهای درون پارلمانی واگذار کردند، مواضع سیاسی و انتخاباتی آنان رفته رفته دچار عقبنشینی و تعلیق شد تا کار به جایی برسد که حتی اصلاحطلبان خارج از بهارستان نسبت به این رویه انتقاد کنند؛ آنچنان که برخی از نمایندگان فراکسیون امید اعلام کنند که در جلسات عمومی فراکسیون شرکت نخواهند کرد.
این در حالی بود که در طرف دیگر میدان اصولگرایان توانسته بودند که بعد شکست در انتخابات کرسیهای بهارستان را به نحوی در توازن قدرت ساختمان هرمی پس بگیرند. خارج از بهارستان نیز برخی اختلافات درون جناحی مانند تحولات حزب اعتمادملی و اتحاد ملت و بروز و ظهور احزابی مانند ندای ایرانیان سبب شد تا مواضع اصلاحطلبان وارد یک فاز جدیدتری نسبت به گذشته شده و این نگرش تا جایی ادامه پیدا کند که بعضا تحلیلهایی چون ضرورت ایجاد تغییرات و اصلاحات در دایره سیاستگذاری و تصمیمگیری کلان جریان اصلاحات مطرح شود.
این تحولات و در ادامه برخی اتفاقات خارجی مانند خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمهای ایران چالشهای دیگری بودند که فضای عمومی جامعه را برای صلاحطلبان سنگین و سنگینتر کرد. برجام که تا پیش از این برگ افتخاری برای اصلاحطلبان بود با روی کار آمدن ترامپ و خروج او از برجام باعث شد نه تنها سند افتخار اصلاحطلبان مورد انتقاد قرار بگیرد، بلکه با افزایش تحریمها دستاوردهای دیگر دولت و مجلس در کنترل تورم نیز شکست خورد تا انتقادات از آنان بیشتر و بیشتر شود. حوادثی مانند اعتراضات دی ماه 96 هم باعث شد تا اصلاحطلبان که مجلس دهم را با لیست امید پیروز شده بودند، بیشتر از هر زمان دیگری زیر ذرهبین منتقدان ببرد.

برنامه اصلاحطلبان برای انتخابات98
اما حالا قرار است که اصلاحطلبان برای انتخابات 98 به رغم تمام مشکلات و مصائبی که با آن مواجه هستند چگونه برخورد کنند. عبدالله ناصری عضو شورای مشورتی اصلاحطلبان اعتقاد دارد که اصلاحطلبان باید برای انتخابات 98 یک بار برای همیشه تکلیف خودشان را با مردم مشخص کرده و به سمت جامعه مدنی گام بردارند. او حتی پیشنهاد تعیین شرط و شرایط را برای ورود اصلاحطلبان به انتخابات مطرح کرده و اعتقاد بر این دارد که اصلاحطلبان باید تصمیم جدی و مهمی را در این زمینه اتخاذ کنند؛ تصمیمی که به زعم عبدالله ناصری شاید منجر به دودستگی بین اصلاحطلبان بشود. این تحلیل عبدالله ناصری از آن جایی حائز اهمیت است که مجلس یازدهم با دولت سیزدهم نیز همکاری خواهد داشت و از این حیث حیات دوره آینده مجلس و پیشتر از آن انتخابات 98 برای اصلاحطلبان یک موقعیت استراتژیک و تعیینکننده خواهد بود.
" میرلوحی حضور حداکثر مردم در انتخابات را به معنای احتمال بالای پیروزی جریان سیاسی متبوعش تعریف کرده و چنین گفته که اصلاحطلبان باید تلاش کنند که فضای حمایتی در جامعه نسبت به آنان معطوف شود.
هرچند محمود میرلوحی عضوشورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، اعتقاد بر این مساله دارد که اصلاحطلبان بیش از هرچیزی به جذب و جلب آرای خاموش و خاکستری در انتخابات نیاز دارند و بر همین اساس بحث مشارکت حداکثری را مطرح میکند. میرلوحی حضور حداکثر مردم در انتخابات را به معنای احتمال بالای پیروزی جریان سیاسی متبوعش تعریف کرده و چنین گفته که اصلاحطلبان باید تلاش کنند که فضای حمایتی در جامعه نسبت به آنان معطوف شود.
البته میرلوحی به این مساله نیز اذعان کرده که بخشی از پیش شرط اقبال عمومی نسبت به انتخابات در گرو سایر دستگاهها و نهادها از جمله وزارت کشور، شورای نگهبان و صداوسیماست. با این همه همچنان این سوال به قوت خود باقی میماند که الگوی رفتاری اصلاحطلبان برای ورود به انتخابات چگونه خواهد بود؟ آیا آنان به ائتلاف با جریانهای غیراصلاحطلب تن خواهند داد و یا ورود به انتخابات با لیست محدود را برمیگزینند؟