تحلیلگر ایران زمین تورم زدایی از حرف تا عمل: راهکار های عملی برای مقابله با آن
تفکر غالب در بدنه برنامه ریزان دولتی آن است که از طریق مالیاتهای غیرمستقیم درآمدهای بیشتری کسب نموده و ارزش بدهیهای خود را کاهش میدهند.
کارشناسان علوم سیاسی و همچنین نظامی افغان و دیگر نهادهای بینالمللی معتقدند؛ ادغام و مصالحه با گروههای مخالف بخش جداییناپذیر در راستای صلح داخلی در افغانستان است.
کارشناسان و ناظران بینالمللی معتقدند؛ کشور افغانستان بیش از آنکه با یک گروه شورشی همچون طالبان مواجه باشد بیشتر با یک چالش عمده؛ عدم همگرایی رجل سیاسی و فرماندهان نظامی در نظام مدنی و حکومتی روبهرو هست و در این میان وجود گروههای شبهنظامی و شورشی با اهداف و انگیزههای مختلف توانسته اثرات بسزایی در واگرایی دولت با مردم و جامعه پیش رو داشته باشد.
پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 و سپس حمله همهجانبه نیروهای ائتلاف به رهبری ایالاتمتحده به کشور افغانستان با شعار جنگ جهانی علیه تروریسم؛ تنها گروهی که در آن زمان نماد و تفکر القاعده را دنبال میکرد به بزرگترین دشمن آمریکا تبدیل شد. کاخ سفید با استراتژی ضربه سریع بر پیکره تروریسم در افغانستان وارد عمل شد اما ثمره آن در برابر یک بازیگر غیردولتی چیزی جزء صلح با طالبان بعد از گذشت تقریباً دو دهه نبوده است.
کارشناسان علوم سیاسی و همچنین نظامی افغان و دیگر نهادهای بینالمللی معتقدند؛ ادغام و مصالحه با گروههای مخالف بخش جداییناپذیر در راستای صلح داخلی در افغانستان است. برخی بر این باورند که به این دلیل فرایند صلح و ادغام گروههای مخالف دقیق عملنکرده زیرا؛ اولاً بهطور سطحی به آن پرداختهشده و دوم اینکه شناخت کاملی از گروهها و اقوام مخالف افغان در این رابطه انجام نگرفته است.
اصلیترین بازیگر غیردولتی در برابر نیروهای آمریکایی پس از حضور طولانی در کشور افغانستان؛ گروه طالبان هستند که دارای ساختار و توانمندی ویژه بهعنوان یک گروه مخالف به شمار میروند. به گفته مقامات افغان و فرماندهی ارتش آمریکا مستقر در خاک افغانستان، طالبان بیش از یک سازمان واحد عمل میکند. آنها از دوران جنگ داخلی افغانستان و در اوایل دهه 1990 میلادی باهدف ایجاد یک امت اسلامی در افغانستان ظهور کردند و سپس این گروه شورشی با حمایتهای مختلفی که از سوی برخی ابرقدرتها و کشورهای همسایه آن شد توانست در سال 1996 پس از یک جنگ طولانیمدت داخلی کابل را به تصرف خود درآورده و اعلام حکومت کند.
پسازآن که ارتش آمریکا و شرکای غربیاش به بهانه مبارزه با تروریسم به طالبان حمله کردند و آن را ساقط نمودند؛ رهبر این گروه ملأ محمد عمر در راستای حفظ بنیه سیاسی و نظامی طالبان؛ این گروه را بهطور غیرمستقیم و از طریق کشور پاکستان و با حمایتهای پنهان این کشور کنترل و هدایت کرد. در ماه ژوئیه 2010 تقریباً 10 سال پس از حمله همهجانبه رهبر طالبان؛ اعلامیه رسمی خود را منتشر کرده و از آنان خواسته تا برای مبارزه و خروج نیروهای ائتلاف تا سرحد مرگ با آنان جهاد کرده و از کودکان وزنانی که از ائتلاف و آمریکاییها حمایت کردهاند نیز انتقام بگیرند. پسازآن شهرهای مختلف پاکستان میزبان شورای رهبری شورشیان طالبان بود و حمایتهای ویژهای نیز از سوی برخی مقامات رسمی دولت پاکستان و همچنین سازمان اطلاعات ارتش پاکستان به آنان در قالب تدارکات نظامی و غیرنظامی شده است.
با توجه به نفوذ طولانیمدت طالبان در افغانستان و همچنین ناکارآمدی دولت مرکزی تمرکز جغرافیایی این گروه از طریق "خانههای معنوی" در ولایتهای مختلف همچون قندهار صورت پذیرفت. در آن زمان رهبران طالبان اعلام کردند که در "دولت سایه" در برابر ائتلاف غربی و حکومت مرکزی مبارزه خواهند کرد و به پیروزی دست پیدا خواهند نمود. هدف ظاهری دولت سایه؛ کنترل همهجانبه بر شهروندان و جامعه افغان از طریق ابزارهایی مانند تطمیع؛ ارعاب و اقناع بوده است. به طبع آن شورشیان با چنین اقداماتی موجب نارضایتی شدید مردم از حکومت مرکزی و همچنین ایجاد پایگاههای اجتماعی به نفع خود میکردند. همین امر باعث شد تا به رقم ایجاد نهادهای مختلف دولتی در کشور افغانستان و همچنین حمایتهای همهجانبه اما همچنان این کشور تحت شعاع گروههای شورشی مانند طالبان بوده و به نظر برخی کارشناسان نفوذ و کنترل این گروه نسبت به گذشته افزایش چشمگیری یافته است.
به نظر میرسد دولت مرکزی افغانستان از سالهای گذشته تا به امروز؛ چندان رویکرد مستقلی را دنبال نکرده و عموماً بر اساس مقتضیات و اقدامات گروههای مخالف دست به اعمال سیاستهای مقطعی زده است. درحالیکه دولت افغانستان بهدوراز یکپارچگی ملی حرکت میکند و اکنون نیز حکومت مرکزی با مشکل مشروعیت سیاسی و مدنی روبهرو گشته؛ سیستم ریاست جمهوری دچار اضمحلال درونی شده و همین امر دلیل اصلی عدم توجه بسیاری از کشورها ازجمله ایالاتمتحده به سیاستهای آن در برابر طالبان و مخالفان محلی است.
در مقابل افزایش توان نظامی و سیاسی طالبان نیز حائز اهمیت بوده و این گروه توانسته بهخوبی با ایجاد یک راهکنش داخلی در خاک افغانستان؛ بهنوعی سیاستهای دولت سایه را بهطور دقیق پیادهسازی کند. کاهش بودجه نهادهای دولتی، عدم توجه به حقوق شهروندی مردم افغان، نارضایتیهای مدنی و حقوقی، عدم امنیت پایدار در شهرها و روستاها و ... عواملی هستند که حکومت مرکزی افغانستان را بهعنوان یک دولت شکستخورده پس از گذشت نیمقرن جنگ داخلی نشان میدهد و متقابلاً در چنین شرایطی گروههای مخالف در پی کسب قدرت و ایجاد جایگاه اجتماعی و سیاسی برای خود هستند.
از گذشته تا به امروز، سیاستهای مبهم دولت آمریکا بهویژه واگذاری قدرت بیشتر حول آشتی ملی و صلح همهجانبه با گروههای مخالف بوده و این امر تا به امروز ادامه داشته است. دولت اوباما در سال 2009 در رابطه با صلح ملی معتقد است: افرادی که به دلیل امرارمعاش وزندگی سخت اقدام به مبارزه مسلحانه کردهاند باید فرصتی داشته باشند که دوباره به زندگی عادی خود بازگردند. دولت وقت امریکا معتقد بود شرکای افغان و بینالمللی برای حمایت از چنین فرایندی همکاری نزدیک خواهند داشت و بازیگران غیردولتی همچون طالبان بایستی در حکومت مرکزی نقش و سهم بسزایی را کسب نمایند.
بر اساس اقدامات قابلتوجه که از گذشته تا به امروز از سوی دولتهای مختلف افغان با هماهنگی امریکا برای کسب صلح با طالبان جهت ایجاد یک همبستگی ملی صورت پذیرفته؛ تلاش شده تا این گروه از قالب یکنهاد غیردولتی و مخالف خارجشده و قسمتی از نظام مدنی و سیاسی حکومت مرکزی به شمار آید؛ اما این فرایند صلح دچار نواقص عمدهای بوده که مهمترین آن عدم مشروعیت سیاسی حکومت مرکزی در داخل کشور بوده و همین مسئله خود باعث از بین رفتن قدرت در برابر طالبان میشود. در این زمان، ما شاهد خروج مرحلهای نیروهای آمریکایی از خاک افغانستان به بهانههای مختلف همچون واگذاری امنیت به دولت مرکزی و کاهش تخاصمات در این کشور هستیم که همین مسئله نیز شرایط بسیار سختی را برای دولت افغانستان فراهم آورده است.
در این زمان بسیاری از نظریهپردازان معتقدند خاتمه جنگ زمانی فراهم خواهد شد که تمامی گروههای مخالف بهویژه طالبان به یک همفکری همهجانبه و نزدیک برسند و در این زمان میتوان گفت پایان جنگ نزدیک است. از سوی دیگر اقدام دولت ترامپ برای مذاکره و امضای قرارداد صلح در کشور ثالث و کنار گذاشتن نقش حکومت مرکزی در افغانستان نشان میدهد؛ اکنون فرایند تحول در نظام سیاسی و امنیتی افغانستان زودتر از زمان مقرر فراهمشده و دولت امریکا تلاش دارد با دادن برخی امتیازات در کوتاهترین زمان ممکن تنها از این کشور پس از یک جنگ طولانیمدت خارج شود.
ازآنجاییکه طالبان نسبت به سایر گروههای مخالف همچون شبکه حقانی، باندهای مواد مخدر، حزب اسلامی گل بدین حکمت یار و ... بیشترین قدرت و امکانات را در اختیار دارد؛ لیکن مسیر تحول و کسب قدرت از یک گروه مخالف غیردولتی به کسب قدرت سیاسی و تبدیلشدن به یک "نظام دموکراسی مذهبی" دور از انتظار نیست. البته فرایند صلح با طالبان با توجه به سیاستهای یکجانبِ گرای دولت ترامپ نتیجهای جزء افزایش قدرت این گروه در برابر نظام دولتی افغانستان در پی نخواهد داشت و احتمال وقوع یک جنگ داخلی دیگر باهدف کسب قدرت سیاسی و مدنی از سوی دو طرف دور از انتظار نیست.
تفکر غالب در بدنه برنامه ریزان دولتی آن است که از طریق مالیاتهای غیرمستقیم درآمدهای بیشتری کسب نموده و ارزش بدهیهای خود را کاهش میدهند.
ربات Chat GPT این روزها سروصدای بسیاری به راه انداخته و بسیاری از علاقهمندان به این حوزه، هر روز مشغول چت کردن با رباتی هستند که با شما حرف میزند، راهنماییتان میکند و حتی کارهایتان را با سرعتی باورنکردی انجام میدهد؛ آن هم تا حدی زیادی رایگان!
شواهد نشان می دهد که یکی از دو دشمن اصلی ایران یعنی آمریکا و اسرائیل در حمله اخیر در اصفهان نقش داشته و در این اقدام، با یکی از دو کشور آذربایجان و اوکراین همکاری کرده است.